۱۳۸۹ آذر ۷, یکشنبه

روایت آزادی از زبان طوطیان شکرشکن


دوستان با توجه به داستان طوطی و بازرگان، تحلیلی زیبا از دیدگاه "روایت گری" از خانم عبدی را در ادامه درج می نمایم.        
 روایت شناسی به تعبیری شکل نظام مندی از ساختگرایی است که در عالم همه چیز را به صورت روایت می بیند.  " گریماس " ؛ روایت شناس معروف  می گوید : " روایت محدود به ادبیات نیست . " او معتقد است که ساختار یک داستان در واقع یک لانگ (ساختارهای و قوانین  زبان که به صورت دانش انتزاعی در ذهن   وجود دارد) است که هر کدام از گفتارهای ما ارتباطی با آن برقرار می کند . ما در جهان تفاوت ها و تقابل ها را تشخیص می دهیم و بر اساس این تفاوت ها و تقابل ها به عالم معنا می دهیم . به عنوان مثال ، بین مفاهیم عشق و نفرت تقابل وجود دارد ، اما بین گردو وفندق رابطه ی نفی  وجود دارد ونه تقابل . یعنی گردو فندق نیست و اگر یک شی ء گردو باشد دیگر وجود فندق منتفی است اما نبود عشق به معنی نفرت نیست . از نظر گریماس ، دو منطق بر حاکم است : تقابل و تفاوت . یعنی مفاهیم در عالم یا در رابطه ی نفی قرار دارند یا در رابطه ی تقابل . در رابطه ی نفی یک سو ، سویی دیگر را نفی می کند و هر دو نمی توانند درست یا غلط باشند ولی در مورد تقابل چنین نیست . دو جفت شکل نفی و تقابل شکل دهنده ی جهان ما و روایت های ما هستند. بر این اساس گریماس مربعی می سازد که در آن مسیر دائما حرکتی اتفاق می افتد. گریماس مثال سیندرلا را می زند : 
                                            ثروتمند ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ  فقیر 
                                            نه فقیرــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نه ثروت
                               
  سیندرلا اول ( فقیر) است ، ولی بعد ( نه فقیر ) می شود و بعد از یافتن شاهزاده ثروتمند می شود. یعنی حرکت روایت از فقر آغاز می شود و به نه فقیر می رسد و در پایان به ثروت می رسد.
( برای تکمیل اطلاعات در این زمینه می توانید به کتاب نظریه های روایت ، نوشته ی والاس مارتین ، ترجمه ی محمد شهبا مراجعه کنید). بر این اساس نگاهی داریم به داستان " طوطی و بازرگان " از منظر نقد ساختگرا با رویکرد روایت شناسی.
در داستان طوطی و بازرگان ما شاهد دو سبک زندگی متضاد هستیم: زندگی در محدوده ای امن ولی بدون لذت بردن از آزادی و زندگی در گستره ای نا محدود و پر خطر ولی همراه با لذت آزادی. این داستان عمدتا درباره ی آموزش انسان و حرکت او از نظام اسارت ، به نظامی متضاد آن ؛ یعنی رهایی است. بر اساس مربع گریماس ، طوطی در ابتدا اسیر است ، در قفس خود را به مردن می زند  و هنوز( نه آزاد ) است و در نهایت به آزادی می رسد و( نه اسیر ) می شود.

آموزشی که در این داستان داده می شود ، پاسخی نمادین به این پرسش است  که  پیامدهای نفی یا انکار آزادی چه می تواند باشد؟ دستاوردهای نظام رهایی ، به تدریج نتیجه ی نفی و انکار آزادی را در داستان به ما نشان می دهد. بر اساس مربع گریماس ، اگر طوطی به تقابل بین آزادی و رهایی پی نبرد و از اسارت به سمت رهایی حرکت نکند ، مرگ در قفس و تجربه نکردن پرواز نصیب او خواهد شد و داستان به ما نشان می دهد که در صورت نفی آزادی ، مرگ و فراموشی در قفس سرنوشت منکر آزادی است. زیرا نقشی که طوطی بازی می کند ما را به این سوق می دهد که قفس در تقابل با باغ است و طوطی ِ قبل از رهایی منفعلی است که در تقابل با طوطیان فعال هندوستان است و مرگ نیز در تقابل با زندگی است و همه این تقابل ها و تضاد ها در مربع گریماس قابل پی گیری است.

از نظر ساختاری داستان طوطی و بازرگان ، جنبه ی اجرایی دارد.ماموریتی از طرف طوطی به بازرگان داده می شود تا پیامی را برساند و طوطیان دریافت کننده ی پیام هستند و درراه  بازگشت بالعکس می شود.کنش گر ها از نوع داستان های ارتباطی هستند ، یعنی در این ساختار روایی طوطیان آزاد فرستنده ی پیام هستند و طوطی اسیر گیرنده ی پیام است و هم چنین طوطیان رها کنش گر یاری رسان هستند و بازرگان که بر اسارت طوطی در قفس اصرار دارد ، کنش گر بازدارنده است.

اما از نگاه تودورف ، در موقعیت اولیه ، طوطی اسیر است . کنشی که اتفاق می افتد این است که طوطی به وسیله ی طوطیان دیگر به طور غیر مستقیم آموزش می بیند و در موقعیت جدید ، طوطی آزاد می شود.از نظر ویژگی ، طوطی در ابتدا غمگین و افسرده و منفعل است ، پس از دریافت پیام و عملکرد صحیحش و بیرون رفتن از قفس ، شاد و فعال می شود.

اما با توجه به نگاه ژنت ، ما یک داستان داریم که طوطی ای به واسطه ی عرضه ی زیبایی خویش در قفس اسیر است ، سرانجام از اسارت خسته می شود و با دریافت رمز رهایی از طرف دوستان رهایش ، خود را به مردن می زند و به رهایی می رسد.

نکته در این داستان چیست؟ طوطی در می یابد که برای رهایی باید از زندگی در حیطه ی تایید چشم ها دست برداشت و ما در آخر داستان با طوطی آزادی مواجهیم که از نادانستگی به دانستگی رسیده است.

اما شیوه ی روایت گری به گونه ای است که ما در طول زمان روایت با وقفه مواجه می شویم. روایت راوی در مقاطعی از داستان قطع می شود و هم زمان با آن لحن راوی نیز بنا به مضمون روایت از حالت راوی داستانی به حالت وعظ و پند و خطابه  تغییر می کند و راوی به بسط مفهومی در داستان می پردازد.دراین داستان بحث بر سر کارکرد زبان و گفتار در زندگی ، از این مقوله است. گریز های راوی به شرح و بسط مطالب تکمیلی و بازگشت دوباره به داستان ، تداوم روایت را با درنگ همراه کرده است.

اما در بخش حالت ، روایت فاقد کانون است ، یعنی از زبان راوی واقف به همه ی ماجرا و خارج از حوزه ی عمل ، روایت شده است.راوی خارج از داستان است و خود را داخل داستان نمی کند وبرای خود نفشی تعریف نمی کند و  فاصله  تا  آخر داستان رعایت می شود.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر