۱۳۸۹ آبان ۲۶, چهارشنبه

داستان بیست و دوم : طوطی و بازرگان، قسمت دوم


دوستان و یاران

داستان طوطی و بازرگان بدانجا رسید، که بازرگان پیغام طوطی در قفس خویش را به طوطیان آزاد هندوستان رسانید


یاد آرید اى مهان زین مرغ زار
یک صبوحى در میان مرغزار
یک قدح مى نوش کن بر یاد من
گر همى خواهى که بدهى داد من
یا به یاد این فتاده ى خاك بیز
چون که خوردى جرعه اى بر خاك ریز


آری، سپس ناگه یکی از طوطیان افتاد و بمرد.

طوطیى ز آن طوطیان لرزید و پس
اوفتاد و مرد و بگسستش نفس


بازرگان که نادم و پشیمان گشته بود از سفر باز گشت و قصه را برای طوطی خود بازگو کرد اما... مابقی داستان را در جلسه ی شنبه شب دنبال خواهیم کرد.

بیت های کلیدی را در این قسمت مرور کردیم از جمله:

نالم و ترسم که او باور کند
وز کرم این جور را کمتر کند
عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد
اي عجب من عاشق این هر دو ضد
و الله ار زین خار در بستان شوم
همچو بلبل زین سبب نالان شوم
این عجب بلبل که بگشاید دهان
تا خورد او خار را با گلستان
این نه بلبل این نهنگ آتشى است
جمله ناخوش هاي عشق او را خوشى است

و در جائی دیگر

این زبان چون سنگ و هم آهنوش است
و آنچه بجهد از زبان چون آتش است
سنگ و آهن را مزن بر هم گزاف
گه ز روى نقل و گه از روى لاف
ز آنکه تاریک است و هر سو پنبه زار
در میان پنبه چون باشد شرار
ظالم آن قومى که چشمان دوختند
وز سخنها عالمى را سوختند
گر سخن خواهى که گویى چون شکر
صبر کن از حرص و این حلوا مخور
صبر باشد مٌشتَهاى زیرکان
هست حلوا آرزوى کودکان
هر که صبر آورد گردون بر رود
هر که حلوا خورد واپستر رود

متن شعر را می توانید از اینجا دانلود بفرمایید. به امید دیدار شما دوستان.

سپاسگزارم
شاد و پیروز باشید
خمش



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر