۱۳۸۹ آبان ۱۹, چهارشنبه

داستان بیست و یکم : طوطی و بازرگان


دوستان و یاران

از آنجا که در جمعمان دوستان و یاران جدیدی حضور دارند بسیار نیکوست که داستانی از داستان های کلیدی مثنوی را که در آن سمبل های مهم و اساسی توسط مولانا مطرح گشته است، بار دیگر در جلسه ی این هفته خوانده و مورد تحلیل و رمز گشائی قرار گرفته شود.
از سویی تکرار این داستان های چند لایه بی شک موجب باز گشایی لایه هایی دیگر شده و همچنین باعث افزایش قدرهای مشترک می گردد.


زانکه جنسیت عجایب جاذبى است
 جاذبش جنس است هر جا طالبى است


بدینسان داستان "طوطی و بازرگان" زین میانه انتخاب گشته و مورد بررسی قرار خواهد گرفت. از آنجا که این داستان، داستانی است بلند احتمالا در سه جلسه ارائه می گردد. بسیار نیکو و زیبنده است که دوستان قدیمی تر و دوستان جدید چنانچه نظریاتی در باب این داستان ژرف دارند در روز جلسه آن را بیان نمایند.

متن شعر را می توانید از اینجا دانلود بفرمایید.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر